طاهاطاها، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

طاهای بابا و ماما

طاها کچل می شود

سلام دوستان دیدید موهای من چقدر قشنگ بودند اصلا دخترا واسه موهام عاشقم میشدن باد که می اومد موهام توهوا می رقصیدند این مامان و بابای من یه نقشه کشیدند منو بردن حموم بابام هی میزد یه دفعه دیدم موهام می افتند هر چی جیغ کشیدم فایده نداشت مامانم منو محکم گرفته بود نمیتونستم در برم خلاصه کچل شدم خودمونیم تو کچلی هم دختر کشم ببینید: ...
16 مهر 1393

طاها در دومین سال نو

تحویل سال نو من اهواز بودم ژستذ گرفتم عینک دودی زدم خلاصه کلی با بابا و مامانم بهم خوش گذشت ولی خوب اونا من گذاشتن پیش مامان بزرگ و رفتند آبادان خرمشهر بهبهان شیراز و بندر دیلم به نظرتون اشکالی داره آخه من یک سال و سه ماهم بود بهتر بود خونه بمونم آخه مامانم میترسید مریض شم خدای ناکرده ، خلاصه دل تنگم به شما بگه که گشتن و گشتن و  رفتند حافظ و ...،گشتن اونها صبح شروع میشد غروبی پیش من می اومدن آخه تحمل دوری منو نداشتن من هم پیش مامان بزرگم بهم خوش می گذشت تازه هر جا می رفتند کلی اسباب بازی و لباس واسم می اوردند من هم که تازه شروع کردم به حرف زدن میگفتم ماشین ماشین اونها هم کلی ماشین واسم می اوردن از بندر دیلم یه گربه ای واسم اوردن هرچی می...
16 مهر 1393

دلیل دوری من

سلام دوستانم من مامان طاها هستم مدتی به وبلاگ پسرم سری نزدم امسال تا خالا زیادسال خوبی نبود واسم خالم و پسرعمو و عمو و زن عمو و پسرعمم فوت کردند خیلی بهم سخت گذشت و سرم شلوغ بود به یاد عزیزانم کمی از وبلاگ دور بودم واقعا اگر کسی رو از دست ندی قدرشو نمیدونی تواین مدت سعاد دختر برادرم عقد کرد پسر برادرم ازدواج کرد و فاطمه جون دختر عموی شوهرم عقد کرد که بایددر اینجا به دلیل فوت عمو نتونستم در عقدش حضور پیدا کنم از ش عذرخواهی میکنم دوستان مطالب بعدی طاهارو حتما بخونید ممنونم
16 مهر 1393
1