تحویل سال نو من اهواز بودم ژستذ گرفتم عینک دودی زدم خلاصه کلی با بابا و مامانم بهم خوش گذشت ولی خوب اونا من گذاشتن پیش مامان بزرگ و رفتند آبادان خرمشهر بهبهان شیراز و بندر دیلم به نظرتون اشکالی داره آخه من یک سال و سه ماهم بود بهتر بود خونه بمونم آخه مامانم میترسید مریض شم خدای ناکرده ، خلاصه دل تنگم به شما بگه که گشتن و گشتن و رفتند حافظ و ...،گشتن اونها صبح شروع میشد غروبی پیش من می اومدن آخه تحمل دوری منو نداشتن من هم پیش مامان بزرگم بهم خوش می گذشت تازه هر جا می رفتند کلی اسباب بازی و لباس واسم می اوردند من هم که تازه شروع کردم به حرف زدن میگفتم ماشین ماشین اونها هم کلی ماشین واسم می اوردن از بندر دیلم یه گربه ای واسم اوردن هرچی می...